English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 245 (3225 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
payee U دریافت کننده پول
payees U دریافت کننده پول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
answer U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answered U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answering U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answers U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
hitch U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitched U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitches U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitching U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitching U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
broadcast U شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcasts U شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
receiver U دریافت کننده
receivers U دریافت کننده
out U دریافت کننده سرویس
out- U دریافت کننده سرویس
outed U دریافت کننده سرویس
go U نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
goes U نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
recipient U دریافت کننده
recipients U دریافت کننده
flood U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flooded U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
floods U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
payee U دریافت کننده وجه
payee U دریافت کننده
payees U دریافت کننده وجه
payees U دریافت کننده
consignee U دریافت کننده محموله
cut block U سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
doa U شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
flat pass U پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا
getter U دریافت کننده
hand out U حریف دریافت کننده سرویس
out side U دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
pass reciever U دریافت کننده مجاز پاس
primary reciever U دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
square in U پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
suicide pass U پاس به دریافت کننده از پشت سرش
sysgen U فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
transponder U تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
Other Matches
DSR U سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
inception U دریافت
receipts U دریافت
delivery U دریافت
deliveries U دریافت
discernment U دریافت
apprehensions U دریافت
apprehension U دریافت
percipience U دریافت
sensing U دریافت
comprehension U دریافت
receiving U دریافت
collection U دریافت
apperception U دریافت
receptions U دریافت
comprehensions U دریافت
synecdoche U هم دریافت
sentience U دریافت
mental perception U دریافت
reception U دریافت
transmission/reception of messages U دریافت
receipt U دریافت
collections U دریافت
collecting of the current U دریافت جریان
hear from <idiom> U دریافت نامه
come into <idiom> U دریافت کردن
collecting main U شبکه دریافت
receptions U دریافت پذیرش
recieve U دریافت کردن
recieve only U دریافت محض
recipiency U قوه دریافت
recover U دریافت کردن
collection of goods U دریافت کالا
acquiring U دریافت کردن
pick up <idiom> U دریافت کردن
pull down U دریافت کردن
handshaking U آماده دریافت
perceptions U دریافت احساس
perception U دریافت احساس
recipient U دریافت کنندگان
percept U دریافت ادراکی
reception U دریافت پذیرش
acquire U دریافت کردن
recipients U دریافت کنندگان
recovering U دریافت کردن
draw U دریافت کردن
receivable U دریافت کردنی
receives U دریافت کردن
recovers U دریافت کردن
receive U دریافت کردن
audio reception U دریافت صوتی
draws U دریافت کردن
answer/originate U دریافت / ارسال
catcher's side U سمت دریافت
acquires U دریافت کردن
receiver U متصدی دریافت
receivers U متصدی دریافت
long distance reception U دریافت دور
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
receipt U دریافت رسید دادن
automatic send/reciever U ارسال و دریافت خودکار
asr U ارسال و دریافت اتوماتیک
receipts U رسید پیام دریافت شد
on the dole <idiom> U دریافت خیر وسعادت
receipts U دریافت رسید دادن
intuitions U کشف دریافت ناگهانی
goods received note U برگه دریافت کالا
receipt U رسید پیام دریافت شد
boosting U کمک دریافت شده
intuition U کشف دریافت ناگهانی
pick up <idiom> U دریافت صدای رادیو و...
bills receivable U بروات قابل دریافت
boosts U کمک دریافت شده
boosted U کمک دریافت شده
deferred income U پیش دریافت درامد
boost U کمک دریافت شده
received data U داده دریافت شده
sink U دریافت انتهای خط ارتباتی
bills receivable U براتهای دریافت کردنی
sinks U دریافت انتهای خط ارتباتی
fee charged U هزینه دریافت شده
mail call U دریافت نامه از پستخانه
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
mortality U قابلیت دریافت ضایعات
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
get a fix on something <idiom> U نامه الکترونی دریافت کردن
gathered U دریافت داده از منابع مختلف
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
cashing U دریافت کردن صندوق پول
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
pick up <idiom> U سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
input U کامپیوتری که داده دریافت میکند
collects U بدست آوردن یا دریافت داده
inputted U کامپیوتری که داده دریافت میکند
collecting U بدست آوردن یا دریافت داده
collect U بدست آوردن یا دریافت داده
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
garble U اشتباه درارسال و دریافت پیام
charges collect U هزینه نقدا" دریافت میشود
cashes U دریافت کردن صندوق پول
annuitant U دریافت دارنده مقرری سالانه
cc U هزینه نقدا" دریافت میشود
i/o U مربوط به ارسال یا دریافت داده
surprise dosage U دریافت دوز ناگهانی اتمی
grip U نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gripped U نیروی گرفتن ادراک و دریافت
administrative lead time U زمان اداری دریافت اماد
gripping U نیروی گرفتن ادراک و دریافت
cash U دریافت کردن صندوق پول
cashed U دریافت کردن صندوق پول
grips U نیروی گرفتن ادراک و دریافت
drew U دریافت کرد ناتمام گذاشت
gather U دریافت داده از منابع مختلف
mode U حالت کامپیوتر برای دریافت داده
freight collect U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
challenge [of a dog] U پارس سگی [پس از دریافت بوی شکار]
facsimile transceiver U واحدی برای انتقال و دریافت الکترونیکی
telecommunications U فناوری ارسال و دریافت پیام در یک مسافتی
modes U حالت کامپیوتر برای دریافت داده
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
collection U عمل دریافت داده از منابع مختلف
tollbooth U گیشه دریافت عوارض راه نواقل
collections U عمل دریافت داده از منابع مختلف
secondary U وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
demands U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demanded U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
coverings U اماده شدن برای دریافت توپ
zction for dammages U اقدام برای دریافت خسارت وارده
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
carriage forward U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
answer/originate U که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
tolbooth U گیشه دریافت عوارض راه نواقل
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
terminals U نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
tight end U مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
terminal U نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
to i. any one into abenefice U کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
freight release U بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
event focus U که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است
go backdoor U جاگیری در پشت مدافع برای دریافت پاس
communication U ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر
huddle U جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
communication U فرآیندی که در آن ارسال و دریافت داده با استفاده از تلفن
huddled U جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
huddles U جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
sizar U دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
huddling U جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
procurement lead time U زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
sizer U دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
jobs U صف دستورات کترل کار که به ترتیب دریافت اجرا می شوند
job U صف دستورات کترل کار که به ترتیب دریافت اجرا می شوند
operates U ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
operate U ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
communication U وسیلهای مانند مودم که داده را ارسال و دریافت میکند
locals U وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
local U وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
operated U ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
reperforator U ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال
e mail U سیستم ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران شبکه
electronic U سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
tape relay U ارسال و دریافت پیام به وسیله نوار یا به شکل نوارضبط
go baseline U حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس
transceiver U گیرنده و فرستنده که می توانند سیگنال را ارسال و دریافت کنند
Recent search history Forum search
1دریافت کردم
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1با مدیر مدرسه حرف میزنم
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
2credit score
2من عکس شما را در بین سری عکس های انجمن که ایمیل شده بود ندیدم، عکس شما را دریافت نکردم.
2من عکس شما را در بین سری عکس های انجمن که ایمیل شده بود ندیدم، عکس شما را دریافت نکردم.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com